داستان این فیلم دربارهٔ یک زندانی پلیس سابق به نام اسپنسر است که پس از آزادی به دنیای زیرزمینی جرم در بوستون بازمی‌گردد، تا یک پرونده توطئه قتل را حل و فصل کند

داستان این فیلم دربارهٔ یک زندانی پلیس سابق به نام اسپنسر است که پس از آزادی به دنیای زیرزمینی جرم در بوستون بازمی‌گردد، تا یک پرونده توطئه قتل را حل و فصل کند

داستان فیلم «سگ تازی» در سال ۱۹۴۲ روایت می‌شود؛ جایی که فرمانده نیروی دریایی آمریکا، ارنست کراوس در اولین مأموریتش، فرماندهی ناو یو‌اس‌اس کیلینگ را با نام رمز سگ تازی بر عهده می‌گیرد.

داستان فیلم «سگ تازی» در سال ۱۹۴۲ روایت می‌شود؛ جایی که فرمانده نیروی دریایی آمریکا، ارنست کراوس در اولین مأموریتش، فرماندهی ناو یو‌اس‌اس کیلینگ را با نام رمز سگ تازی بر عهده می‌گیرد.

« نگهبان قدیمی » داستان گروهی به رهبری زنی به نام اندی ( شارلیز ترون ) را روایت می کند. گروهی که بنا به دلایلی نامشخص، هرگز نمی میرند و حتی زمانی که کشته می شوند مانند ولوورین، دوباره ترمیم شده و به زندگی باز می گردند. اما پس از انجام ماموریتی ناموفق، آنها خواب فردی را می بینند که مانند خود آنها خیال مردن ندارد و پس از بریده شدن گلویش در افغانستان، زنده شده و به زندگی باز می گردد. اندی پس از یافتن این سرباز ( کیکی لین )، او را به عضویت گروه خود در می آورد اما…

داستان احضار دربارهٔ خانوادهٔ پرون (Perron) با پنج دختر است که در سال ۱۹۷۱ به یک خانهٔ بزرگ و کهنه در روستایی در ایالت رود آیلند اسباب‌کشی می‌کنند. در بدو ورود، سگ خانواده حاضر به ورود به خانه نیست (دقایقی بعد سگ کشته می‌شود). کمی بعد، خانوادهٔ پرون متوجه می‌شوند که این خانه توسط قدرتی ناشناخته در حال کنترل است. مادر ملتمسانه از دو متخصص مسائل ناشناخته به نام‌های اِد و لورِین وارِن (پاتریک ویلسون و ورا فارمیگا) می‌خواهد تا از خانهٔ آن‌ها بازدید کنند. اِد و لورِین پی می‌برند که درگیر مخوف‌ترین پروندهٔ زندگی‌شان شده‌اند.

رشته اصلی این داستان (که طبق گفته فیلم بر اساس داستانی واقعیست) در فیلم‌های احضار ۲ و احضار ۳ تکمیل می‌شود.

خلاصه فیلم:

بهار سال ۱۹۱۷ و در اوج جنگ جهانی اول در شمال فرانسه، دو سرباز جوان انگلیسی به نام‌های اسکافیلد و بلیک مأموریتی غیرممکن پیدا می‌کنند: رساندن پیغامی مهم به یک گردان ۱۶۰۰ نفری انگلیسی برای جلوگیری از ورود آن‌ها به کمین مرگبار دشمن که برادر بلیک نیز در بین این ۱۶۰۰ نفر است. این درحالی است که زمان به سرعت برای آن‌ها در حال سپری شدن است.

چارلی کارگردان تئاتر است که همراه با همسر و پسر هشت ساله‌اش در نیویورک زندگی می‌کند تا اینکه همسرش نیکول تصمیم می‌گیرد به ازدواجشان پایان دهد و به لس آنجلس برگردد. این تصمیم نیکول ابتدای مشکلات و دردسرهای آنهاست.